سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باران

صفحه خانگی پارسی یار درباره

خاطرات ابری

روزی نبود که از تو خبری نداشته باشم خودتم که نبودی حست باهام بود انگار سایم و دزدیده بود و جاشو گرفته بود هروقت باهات صحبت میکردم انگار دوپینگ کرده باشم حتی بعد از بگو مگوهامون احساس میکردم که یکی هست که مثل منه هست چون من هستم پس اگه بگو مگو میکنیم الکیه  خوب اون روزا گذشتن حالا من موندمو یه مشت خاطرات مچاله که هروقت از هر خیابونی میگذرم یکیشون جلو راهم سبز میشن حلا دیگه خاطرت دست از سرم بر نمیداره تلخ تر از زبونت نیشم میزنه ومن فقط میتونم بغض کنم چون اگه گریه کنم عابرایه بیخیال بهم میخندن خیلی سخته خیلی سخته تنها که میشم تازه بغضم میترکه میزنم زیره گریه دیگه حتی نمیدونم کدوم حرفت راست بوده کدوم دروغ! یا اصلا راستی هم در کار بوده؟ تورو بخشیدمت اما خودمو

نمیبخشم !!!!!!!!!